سلام به همگی، امیدوارم که حالتون خوب باشه، زمستون سرد و دلهایی گرم داشته باشید :)
راستش در طول ترم و مخصوصا در اواخر ترم تاخیرها و بد قولی هایی از طرف من اتفاق می افتاد که واقعا همه رو عاصی و شاکی کرده بود. من خودم وقتی درگیر این جور موقیعت ها شدم شدیدا ناراحتم که واقعا چرا اینطوری شد و اصلا می صرفید یا نه؟ ... چند روز بود که شدیدا درگیر این قضیه بودم و تصمیم گرفتم پشت پرده کارهایی که در دپارتمان دنبالش بودم اخیرا و مشکلاتی که به وجود اومده همراه دستاوردها رو براتون توضیح بدم ... شاید اینجوری خودم آروم
بشم و اینکه همدلی و همراهی شما هم با دپارتمان برگرده؛ امیدوارم.
1- من از اواسط ترم درگیر یک بیماری قدیمی بودم که هنوز هم بقایاش در بدنم باقی مونده و باعث می شد کارهای مربوط به دپارتمان خیلی با کندی و تاخیر ببرم جلو ... بعضا این تاخیر و غیبت به کلاسهای درسی من هم می رسید که خوب هم شما و هم مسئولین مدارس خیلی ناراحت می شدین اما خوب کمتر زبان به گلایه گشوده می شد که نشون دهنده بزرگواری شماست برای تحمل من ... واقعا ممنونم و شرمنده.
2- شدیدا به دنبال این هستم که روالهای ثابتی رو توی دپارتمان ایجاد کنم که مهمترین شون ابتدا عدم وابستگی اعتیادگونه بچه ها به کلاسها؛ دوم بیشتر شدن همدلی و همراهی خود بچه ها برای پیشبرد کارهاشون و سوم اینکه ارزشیابی ها و آزمون ها خیلی بیشتر بشه و سازمان یافته تر. همه می دونیم که سال آینده با تقریب خوبی تنها عضو ثابت دپارتمان در مشهد بنده خواهم بود که بعد از من امیدوارم با ادامه بعضی روالها نیازی نباشه دوباره همه چیز از صفر شروع بشه.
3- مسئولیت طراحی و برنامه ریزی آزمون ها به عهده یک نفر ثابت مختص میشه: اینکار باعث پاسخگویی بهتر و همچنین برگزاری آزمونهای منظم و بیشتر میشه که به نظر من یک دستاورد بزرگ هست و با عث گسترش دپارتمان میشه. من خودم شخصا از تابستون امسال یکی از دغدغه های اصلیم بوده و خوب باید بگم سرپرست المپیاد دبیرستان هاشمی نژاد یک هم همکاری بسیار خوبی داشتند برای این مورد، خیلی ممنون جناب آقای محمودی.
4- انتقال وبلاگ به سرویس بلاگ بیان باعث شد که از زمینه های گرافیکی و انتقال مطالب خوبی برخوردار بشیم. این کار هم هزینه و هم زمان زیادی برای انتقال تمامی مطالب قبلی در بر داشت که خوشبختانه این کار رو یک تنه انجام دادم و از اینکه با موفقیت انجام شد خوشحالم :)
5- در همین اثنا بنده یکی از عزیزانم رو از دست دادم که واقعا فشار کاری، درسی و بیماری رو چند برابر نمود. حدود سه هفته پیش من فرد عزیزی از خانواده رو از دست دادم که نماد مهربانی و محبت بود، مادربزرگ عزیزم
6- هفته انتهایی آذرماه هفته بسیار استرس زا بود چرا که به نوعی آخرین شانس من و دوستانم برای ورود به رقابت های جهانی ACM بود که اگر امسال به نوعی سوم غرب آسیا می شدیم به مسابقات جهانی اعزام می شدیم که خوب ما مثل دفعه های قبل چهارم شدیم ... دیگه چه میشه کرد؟! :)
7- اینکه فقط حرف چیزی رو بزنیم و خودمون رو بالا بدونیم و هیچکار نکنیم هیچ موقع دلچسب نبوده اما همیشه بهش گرفتاریم ... اخیرا یکی از ایده هایی که مدتها در سر من و بعضی دیگر از دوستان در دپارتمانها بود توسط جمعی دلسوز از دانش آموختگان مرکز تحقق پیدا کرد. باشگاه کتاب های دانش آموزان سمپاد مشهد nodetbook.ir هنگامی نیازش بیشتر شد که دیدیم چندتا از کتابفروشهای معروف مشهد از رکود و بی رونقی صنعت نشر سواستفاده می کنند و به نوعی از آب گل آلود ماهی می گیرند. در کنارش فروشگاه اینترنتی تنها برای سمپادی های مشهد هست و تخفیف 10 درصد داره. انسانهای شریف و محترمی و قابل اعتمادی پشتیبان این فروشگاه هستند و اگه اینکار ضرر نداشته باشه معلومه که سودی نداره براشون. امیدوارم که مسئولین مدارس و شما با حمایت از این نوع کارها باعث بشیم که به نوعی بیشتر هوای همو داشته باشیم.
خیلی حرف زدم ... بازم عذرخواه زحمات و تاخیرها و اذیت ها ... امیدوارم هم شما و هم مسئولین ببخشید و فراموش کنید ...
این بود داستان دپارتمانه پاییز 1391 من ... همگی شاد و تندرست باشید :)
